همیشه روزهایی هست که انسان در آن، کسانی را که دوست می داشته است بیگانه می یابد
بیگانه /آلبر کامو
.
.
.
.
+پ.ن
هذیان لحظه هایم........
اگر او از دست رفته است، آزار دادنش به چه درد میخورد
کاش بگذارند آرام بمیرد
مرگ آرام/سیمون دوبووار
بوسه بر پیشانیت مینهم
در این واپسین دیدار
بگذار اقرار کنم :
حق با تو بود که پنداشتی
زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال ، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چیز کمی از دست دادهایم ؟
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانه های زرین شن در دستانم
چه حقیر
از میان انگشتانم سر میخورند
خدایا ! مرا توان آن نیست که محکمتر در دست گیرمشان ؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم ؟
آیا سراسر زندگانی
تنها یک رویاست ؟
ادگار آلن پو
ممکن است
//...
بروژ آکرهای