مُـــــ ــــ هِــــــــــ م نــ ـــیـــــــســــ تــــــــــ......

گلوی بسته ی سنگ روزی واژه ها را در هم خواهدشکست وب ورطه ی بی پایان اندوه روانه خواهدکرد

مُـــــ ــــ هِــــــــــ م نــ ـــیـــــــســــ تــــــــــ......

گلوی بسته ی سنگ روزی واژه ها را در هم خواهدشکست وب ورطه ی بی پایان اندوه روانه خواهدکرد

زن در هم شکسته - سیمون دوبووار

چه توانسوز و غم انگیز است وقتی انسان نسبت به کسی که دوست می دارد کینه پیدا می کند !


زن در هم شکسته / سیمون دوبووار(سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار)

آلبر کامو

همیشه روزهایی هست که انسان در آن، کسانی را که دوست می داشته است بیگانه می یابد


بیگانه /آلبر کامو

.

.

.

.

+پ.ن

هذیان لحظه هایم........

سیمون دوبوار(سمورآبی)

اگر  او از دست رفته است، آزار دادنش به چه درد میخورد

کاش بگذارند آرام بمیرد



مرگ آرام/سیمون دوبووار

ادگار آلن پو


بوسه بر پیشانیت می‌نهم
در این واپسین دیدار

بگذار اقرار کنم :
حق با تو بود که پنداشتی

زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال ، چه در هیچ

امید رخت بربندد
پنداری که چیز کمی از دست داده‌ایم ؟
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست

در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستاده‌ام
دانه های زرین شن در دستانم
چه حقیر

از میان انگشتانم سر می‌خورند
خدایا ! مرا توان آن نیست که محکم‌تر در دست گیرمشان ؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم ؟
آیا سراسر زندگانی

تنها یک رویاست ؟


ادگار آلن پو

بروژ آکرهای

ممکن است...
ممکن است چند روز دیگر
جیبهایم پر شود از برف
ممکن است چند روز دیگر
نامه های گرسنه برسند و
شرم سیگاری برایم بگیراند
ممکن است ناگهان چایی ام سرد شود
ممکن است زیر سیگاری در بالکن بگذارم و پر شود از مه
سینه ام از دل
دلم از صدا
صدایم از گریه...

ممکن است

//...


بروژ آکرهای