-
چارلز بوکفسکی
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 15:22
باید باور کنیم تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست، روزهای خستهای که در خلوت خانه پیر میشوی... و سالهایی که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است. تازه تازه پی میبریم که تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن! چارلز بوکفسکی
-
Death of a Salesman
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1392 13:49
هپی: تو حتما به یه جایی می رسی .عیب تو تو کار و کاسبی اینه که سعی نمی کنی مردمو راضی کنی. بیف: می دونم من... هپی: مثلا وقتی که پیش هاریسون کار می کردی .بوب هاریسون می گفت تو از همه ی کارمندها بهتری. اما بعضی وقتها کارای احمقانه می کنی. مثلا توی آسانسور سوت می زنی. بیف: یعنی چی؟بعضی وقتها دلم می خواد سوت بزنم. هپی:...
-
فروغ فرخزاد
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1392 16:16
امروز اول دی ماه است، من راز فصل ها را می دانم ، وحرف لحظه ها را میفهمم ، نجات دهنده در گور خفته است و خاک، خاک پذیرنده، اشارتیست ب آرامش.. . . . . . . . +پ .ن ~ همه ی ماه های دنیای من دی ماه هستند.... : )
-
فروغ
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1392 16:09
چ مهربان بودی ای یار،ای یگانه ترین یار..... چ مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی.../
-
جی.دی.سلینجر
جمعه 25 مردادماه سال 1392 21:37
واقعیت همیشه خیلی دیر خودش را نشان می دهد، غریب ترین تفاوت میان خوشبختی و شادی این است که: خوشبختی جامد است و شادی مایع... دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم/ جی.دی.سلینجر
-
جان میلتون
جمعه 25 مردادماه سال 1392 21:23
ای شاهزادگان، ای حاکمان، ای سلحشوران ، ای گلهای سر سبد آن آسمانی که پیش از این از آن شما بوده و اکنون از دستتان رفته است آیا حیرتی چنین، ارواحی جاودانی را فرا تواند گرفت؟ یا شاید پس از خستگی های مصاف ، این مکان را برای آسایش از تلاش دلاورانه ی خویش بر گزیده و خفتن در آن را چون در دره های آسمان شیرین پنداشته اید؟ و یا...
-
چارلز بوکفسکی
جمعه 18 مردادماه سال 1392 07:19
یک عشق خیلی کوچک بدک نیست با یک زندگی خیلی کوچک چیزی که مهم است بر دیوارها انتظار کشیدن است من برای همین زاده شدم زاده شدم تا در خیابان های مردگان گل سرخ بفروشم. چارلز بوکفسکی
-
جین وبستر
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 02:25
بابا لنگ دراز عزیزم.. تمام دلخوشی دنیای من این است ک ندانی و دوستت بدارم! وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درونم فرو میریزد، چیزی شبیه غرور... بابالنگ دراز عزیزم، لطفن گاهی خودت را ب نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم.. بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند.. نمیگذارم،نمیخواهم...! بابا لنگ درازِ من, همین ک...
-
ساموئل بکت
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 15:13
همیشه آرزو می کردم ک کاش شب هرگز ب پایان نرسد و صبح هرگز فرا نرسد تا مردم از خواب بیدار شوند و بگویند، بجنبید، ما ب زودی خواهیم مرد، بیایید از این فرصتِ دو روزه زندگی نهایت استفاده را بکنیم. اما چه اهمیتی دارد ک من ب دنیا آمده ام یا نه، زندگی کرده ام یا نه، مرده ام یا صرفا در حالِ مردنم، ب هرحال، باید راهم را همان...
-
خورخه لوئیس بورخس
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 15:09
سه تن آن را می دانستند زنی که معشوقه ی کافکا بود کافکا او را به خواب دیده بود. سه تن آن را می دانستند مردی که دوست کافکا بود کافکا او را به خواب دیده بود. سه تن آن را می دانستند زن به دوست گفت: دلم می خواهد امشب با من عشقبازی کنی. سه تن آن را می دانستند مرد پاسخ داد: اگر گناه کنیم کافکا دیگر ما را به خواب نخواهد دید....
-
هاروکی موراکامی
شنبه 29 تیرماه سال 1392 02:39
اگر یکی دو روز نوشتن را فراموش میکردم،حساب روزها و اتفاق هااز دستم در میرفت،دیروز می توانست پریروز باشد،یا برعکس.گاهی نمیفهمم این چجور زندگی ای است.منظورم این است ک زندگی ام خالی است.من-خیلی ساده-شیفته بی مرزی روزها شده بودم،شیفته این ک خودم بخشی از این زندگی بودم,نوعی زندگی ک من را ب تمامی ,درون خود بلعیده بود .شیفته...
-
کوبو آبه
شنبه 29 تیرماه سال 1392 01:59
پایین را نگاه نکن! نباید پایین رانگاه کند! لحظه ی نابودی کوهنورد، شیشه پاک کن آسمانخراش ، برقکار بالای برج تلوزیون بندباز سیرک، دودکش پاک کن کارخانه لحظه ای است ک ب پایین نگاه کند... زن در ریگ روان/کوبو آبه
-
بهومیل هرابال
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 12:35
نه ... آسمان عاطفه ندارد ، ولی احتمالن چیزی بالاتر از آسمان وجود دارد ک عشق و شفقت است چیزی ک من مدت هاست آن را از یاد برده ام تنهایی پر هیاهو / بهومیل هرابال
-
احمد شاملو
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 16:27
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم , دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد... روزگار غریبی ست نازنین
-
نادر ابراهیمی
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 20:48
چقدر خوب است ک انسان،حافظه را،لااقل حافظه را،مثل یک ساعت مچی در اختیار ندارد.اگر حافظه دایما فعال باشد ،در واقع،ب ثانیه شمار ساعت زمان تبدیل میشود.نمیخواهم از حافظه مدد بگیرم.میخواهم بسازم.نمیخواهم تقلید کنم.میخواهم پیدا کنم،نمیخواهم بدانم کجاست... یک عاشقانه ی آرام/نادر ابراهیمی
-
بتول جانفزا
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 14:39
این زمان،آسیب دیده...زخم برداشته و کهنگی زخمش او را ب فریاد واداشته....زخم زمان،زخم گلوی بسته ی تمام دردهاست...زخم گلو،زخم هزار ساله ی تاریخ انسانهاست..و این تاریخ جز فریاد-جز زجر های شب بی پایان،چیزی ب ما ارث نداده است/
-
هراکلیتوس
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 23:31
همه چیز جاری است. چیزی ساکن نیست هیچکس در یک رودخانه نمی تواند دوبار شنا کند در رودخانه قدم می زنیم و نمی زنیم هم هستیم و هم نیستیم.
-
مهدی اخوان ثالث
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 20:50
در دنج غم،کنج زندان خزیده- ناگه زند جارزن جار، نامم ب تکرار،گوید: "آزادی!" اما دروغ است. زیرا در آن دم ن کس دیده آن جارزن را، ونی شنیده. بی جنب و جوش و خموش است زندان، هر چیز و هر کس در اقصای شب آرمیده.... زندان قصر/آذر ماه 1345
-
آنا آخماتووا
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 16:25
می بینی دیگر پر پرواز ندارم در میان قوها . . . عزیز من! شاعر شعر عاشقانه باید مرد باشد، وگرنه همه چیزی باژگونه خواهد بود تا جدایی سر برسد باغ دیگر باغ نخواهد بود، خانه دیگر خانه و دیدار دیگر دیدار.
-
آناکسیماندر
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 14:22
ستارگان گل میخ های زرینی هستند ک در کاسه ی بلورین آسمان کوفته شده اند....
-
مارگوت بیکل
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 15:01
از جنگ بی شکوه احساسی اندک دارم اما آنچه ب تمامی در می یابم عشقی است ک آرزوی همگان است از کشمکش های دایمی احساسی اندک دارم اما آنچه ب تمامی در می یابم آرزوی با هم بودن است از جنگ برای آنکه فقط جانی ب در برم احساسی اندک دارم اما آنچه ب تمامی دریافته ام چیزی است ک در این بازی نهفته
-
ویرجینیا وولف
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 11:36
آه،مردگان،ب آنها ترحم می کنیم،کنارشان می زنیم،حتی اگر اندک نفرتی هم ب آنها داریم،در سایه ی مرحمت ما قرار دارند....
-
محمدعلی بهمنی
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 20:16
افتادن از کدام سو؟ ,جاذبه می داند و بام.. سقوط ندیدنی ست گاه , جاذبه آغوش می گشاید و ب تمامی جذبت می کند... گاه, تو چشم می گشایی و جاذبه مجذوب تو می شود.. تا .... بامی دیگر و گاهی دیگر...
-
هاینریش بل
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 17:32
در حالی که به سختی جلوی جاری شدن اشک هایش را میگرفت گفت: حالا می فهمم چرا او به من نارو زد و مرا ترک کرد. پس جریان از این قرار بود. حالا همه چیز برایم روشن شد. خوشبختی مختصر ما برای او کم بود. او می خواست قاطی طبقات بالا باشد. یک کارگر ساده چطور می تواند پورشه بخرد. این عاقبت افکار غلط سوسیالیستی است. من از شما می...
-
سیمون دو بووار(سمورآبی)
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 16:08
اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار. سیمون دو بووار در کنار سارتر و چگوارا
-
ژان پل سارتر
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 16:05
چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد تنها چیزی که جلویم راگرفت این بودکه من در مرگ تنهاتراز زندگی خواهم بود
-
چارلز بوکوفسکی
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 15:30
بازوهایتان را نمیخواهم شانه هایتان را نمیخواهم من خودم را دارم شما خودتان را دارید بگذاریم همه چیز همین طور بماند.
-
ناتالیا گینزبورگ
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 15:21
کسی که یک بار رنج کشیده است، تجربه ی درد را هرگز فراموش نمی کند. کسی که ویرانی خانه ها را دیده است، به وضوح کامل می داند که گلدان های گل، تابلوها و دیوارهای سپید، اشیاِِئی ناپایدارند. خوب می داند خانه از چه چیز ساخته شده است. یک خانه از آجر و گچ ساخته شده است و می تواند فرو ریزد. یک خانه خیلی محکم نیست. هر لحظه می...
-
گابریل گارسیا مارکز
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 14:50
هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد..
-
محمد علی بهمنی
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 15:31
پس بی چراغ وکورمال گرد شهر گشت و گشت تا... غریو یافتم یافتم اش بن بست آیینه راشکست وانسان درتکه هایی سرگردان تکثیرشد.